: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
شبکه تلویزیونی «فاکس نیوز»، پرچمدار حمله به ایران، بر طبل جنگ میکوبد. در فیلم کوتاهی که توسط یک فعال ضدجنگ به نام «رابرت گرین والد» با نام «فاکس حمله میکند: ایران» تهیه شده و در یوتیوپ انتشار یافته، سرخط اخباری آورده میشود که در فاکس نیوز ـ دالّ بر لزوم حمله به ایران ـ پخش میشود و آنها را با گزارشهایی که در همین شبکه پیش از جنگ عراق انتشار یافته بود، مقایسه میکند.
در بخشی از این فیلم کوتاه، «کریستین امانپور»، خبرنگار «سی.ان.ان» که پیشتر با انتشار نامهای خطاب به خبرگزاریهای «ABC» ،«CBS» ،«NBC» ،«MSNBC» و «CNN» با تشریح اینکه چگونه یک شبکه خبری [CNN] به جای اطلاعرسانی درست درباره جنگ عراق، پای در جای پای رهبران فاکس نیوز گذاشت، می افزاید: شبکه خبری من از سوی دولت و پیاده نظام آن در «فاکس نیوز» مرعوب شده بود.
«رابرت گرین والد» در مطلبی درباره این تصاویر مینویسد: من به روشنی حمایت همهجانبه فاکس از جنگ عراق را به یاد دارم که چگونه آنها [سران کاخ سفید] را برای جنگ تشویق میکردند. این در حالی بود که چنین تصاویر و جلوههای ویژهای تا آن زمان هرگز منتشر نشده بود.
این فیلم سهونیم دقیقهای با این جمله آغاز میشود: به جای فرصتسوزی، کسی باید روی ایران بمبی بیندازد، همان کاری که «نیکسون» درباره ویتنام انجام داد و در ادامه نیز جملاتی همچون «القاعده ایران، قصد کشتن ما را دارد»، «مردم قادر به درک خطر چنین کشور در دنیا نیستند» و «برای توقف برنامه سلاحهای اتمی ایران بسیار دیر شده است» و ... ادامه مییابد.
در بخشهایی از این فیلم کوتاه، تبلیغات جنگطلبانه فاکس نیوز در سال 2003 علیه عراق و تبلیغات کنونی آن علیه ایران با جملاتی اینچنینی مقایسه شدهاند:
ـ القاعده در بغداد است (2003)؛ در مقابل، مقامات رسمی در آمریکا بر این باورند که ایران در حال معامله با القاعده است.
ـ ارتباط تنگاتنگ رهبر عراق با رهبر القاعده (2003)؛ در مقابل، تهران در حال یکی شدن با القاعده است.
در بخش دیگری از این کلیپ، نتیجه آمار گرفته شده در مؤسسه PIPA در اکتبر 2003 از بینندگان فاکس نیوز درج میشود که 67% آنان بر این باور بودند که مدارکی دالّ بر ارتباط بین القاعده و عراق وجود دارد، در حالی که هیچ مدرکی در این باره یافت نشد یا آن که به باور 33% بینندگان در عراق، سلاحهای کشتار جمعی وجود داشت، حال آن که هیچ سلاح کشتار جمعی در عراق پیدا نشد.
در این فیلم سپس به مقایسه گزارشهای فاکس نیوز از عراق پیش از سال 2003 و ایران کنونی در زمینه دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی و اینکه دیپلماسی در برابر ایران پاسخ نخواهد داد و در نتیجه، لزوم حمله به ایران برای جلوگیری از حملاتی چون یازده سپتامبر میپردازد.
رابرت گرین والد، همچنین با ایجاد وبسایتی با نام «فاکس حمله میکند»، از بینندگان خواسته است تا چشم خود را روی جنگ ویرانگر دیگری نبندند و با امضای یک طومار اینترنتی، مخالفت خود را با سران کاخ سفید و شبکه فاکس نیوز اعلام کنند.
محمد هادی شاهرخ آبادی ـ مالزی
نوشته شده توسط : علی
همزمان با تحت تعقیب قرار گرفتن مسعود و مریم رجوی، سرکردگان گروه تروریستی مجاهدین خلق، برخی نشریات کردی که هموطنانشان لطمات بسیاری از این سازمان تروریستی خوردهاند، گوشههایی از این جنایات را فاش کردند.
پس از آغاز محاکمه صدام در دو سال قبل، در کردستان عراق درخواست محاکمه مسعود رجوی مسئول سازمان مجاهدین خلق ایران، به اتهام شرکت در جرایم رژیم صدام علیه کردهای عراقی مطرح شد.در ماه مارس سال 1991 پس از جنگ خلیج فارس و بیرون رانده شدن نیروهای عراقی از کویت، کردهای عراقی در قیامی علیه حکومت صدام که مورد حمایت آمریکا و متحدانش قرار گرفت، توانستند کنترل شهرهای کردنشین شمال عراق را در دست بگیرند و حکومت صدام را وادار به عقبنشینی به مناطق مرکزی نمایند. در این میان شهر استراتژیک و نفت خیز کرکوک نیز به دست شورشیان کرد افتاد. اما یک هفته بعد، نیروهای مجاهدین خلق با پوشش کردی و پوسترهایی از مسعود بارزانی و جلال طالبانی وارد کرکوک شدند و در عملیاتی مشترک با ارتش صدام، شبه نظامیان و پیشمرگان کرد کرکوک را غافلگیر کردند و موجبات کنترل دوباره شهر کرکوک توسط حکومت بعثیها را فراهم آوردند که در جریان آن صدها تن از ساکنین کرد کرکوک، توسط تروریستهای مجاهدین خلق ایران به قتل رسیدند.
به گفته مقامات اتحادیه میهنی کردستان عراق، در رابطه با همدستی تنگاتنگ سازمان مجاهدین خلق ایران با حکومت صدام حسین، بویژه در بازپسگیری کرکوک و خانقین در سال 1991 از نیروهای کرد، مدارک و اسناد مستند و غیرقابل انکاری وجود دارد و به همین دلیل محاکمه مسعود رجوی به عنوان همدست صدام حسین در سرکوب شهروندان عراقی تقاضای طبیعی کردهاست.
به گزارش سرویس بینالملل «بازتاب»، در این حال هفته گذشته، «ایوب نوری»، در روزنامه کردی «هاوالاتی» نوشته است: درباره سازمان مجاهدین خلق سخن بسیار است؛ این که از چه ایدئولوژی پیروی میکنند و واقعیت آن چیست و در این چندین سال به چه کاری سرگرمند؟ هرچند من به عنوان یک روزنامهنگار از نزدیک از با وضعیت و زندگی آنان آشنا هستم، آنچه در این گفتار نوشته میشود، بخشی از خاطرات یک عضو سابق مجاهدین خلق است که در کتابی در پاریس چاپ شده است و من نیز خلاصهای از آن را به کردی ترجمه کردهام، به ویژه پس از اینکه در روزنامه «هاوالاتی»، خبری را خواندم مبنی بر این که گویا، سازمان مجاهدین خلق، در نظر دارد دفتری در کردستان افتتاح کند.
زمان میگذرد و در نتیجه شکست ارتش عراق در جبهههای جنوب، در گوشه و کنار شهرهای «قادر کرم» و «کفری» تحرکات نیروهای کرد به چشم میخورد. ساعت 8 صبح یکی از روزها، در حالی که چندین شهر کردنشین آزاد شده بودند، مسعود رجوی، حالت آمادهباش اعلام کرد و به ما دستور دادند سریع منطقه را ترک کنیم. در تاریکی شب، همه نیروهایمان به سوی کمپ اشرف، واقع در نزدیکی شهرک «خالص» به راه افتادند و صبح زود، وارد اردوگاه شدیم. بعد از ظهر روز بعد، فرمانی به ما رسید مبنی بر این که همگی باید به محل مورد نظر رهسپار شویم و خود را در «سلیمان بیگ» مستقر کنیم؛ بنابراین، زمانی که به آنجا رسیدیم، از موضوع آگاه نبودیم که چه کاری باید انجام دهیم. به این ترتیب در اطراف جاده مستقر شدیم و راههای «توز» و «کفری» و «سلیمان بیگ» را تحت کنترل خود درآوردیم. خلاصه هر نوع تحرک کردها را زیر نظر گرفته بودیم و همه رفتوآمدهای آنان را به بغداد و بالعکس تحت کنترل خود داشتیم. اگر مسافران از اعراب بودند، هیچ گونه مشکلی نداشتند و میتوانستند به راه خود ادامه بدهند، اما اگر اتومبیل و سرنشینان آن کرد بودند، در آن صورت دقیقاً بازرسی میشدند. هر کسی هم که اسلحهای داشت، باید به استخبارات عراق تحویل میدادیم.
در یکی از روزها، شاخه ارتش مسعود رجوی از جاده قادر کرم به سوی توز میرفت و پیش از این که وارد شهر شوند، نیروهای پیشمرگ وابسته به جلال طالبانی، با مجاهدین تماس گرفتند و به آنان اطلاع دادند کاری با آنان ندارند و به این ترتیب، میتوانند بدون هیچ مشکلی از آنجا گذر کنند و به پایگاههای خود باز گردند، اما پس از اینکه صفوف سربازان از داخل شهر گذشت، در حین عبور آنان در نتیجه برخورد گلولهای بیهدف، یکی از سربازان مجاهدین به نام رضا کرمعلی کشته شد. پس از وقوع این رویداد، فرمانده نیروهای مجاهدین، دستور داد شهر توز با اسلحه سنگین سرکوب شود. به این ترتیب بود که در یک ساعت مشخص و از همه اطراف، شهر توز با اسلحههای سنگین و سبک مورد حمله واقع شد. همه مغازههای واقع در خیابانها تخریب شدند و زنان و کودکانی که در شهر باقی مانده بودند، همزمان با شروع آتش باران مجاهدین به سوی دشتها و صحراها فرار کردند. خلاصه پس از تخریب بخش عمدهای از شهر، فرمانده مجاهدین گفت: این درسی بود برای کردها تا اینکه بدانند ما که هستیم.
پس از آن، از شهر کفری، اتوبوسی به سوی سه راهی توز و کفری و سلیمان بیگ در حال عبور بود و زمانی که دید این سه راهی با زرهپوشها بسته شده، راه خود را منحرف کرد و به طرف چند خانه و یران شدهای رهسپار شد. اما باز هم در این زمان، بنا به دستور هر سه لشکر مجاهدین، اتوبوس را مورد حمله اسلحه سنگین خود قرار دادند و همه سرنشینان آن پیاده شدند و شماری از آنان از روی پل مخروبه قتیار به سوی ارتفاعات کفری فرار کردند.
گفتنی است که سرنشینان این اتوبوس، هیچ گونه تیراندازی به سوی ما نکردند، اما ارتش مجاهدین از هر سه جهت آنان را آماج گلوله قرار دادند. این در حالی بود که در همان لحظات نخست، اتوبوس به آتش کشیده شد و پس از آن هر سه دسته مجاهدین، با همه توان و سلاحهایشان همه سرنشینان اتوبوس را قتلعام کردند.
من در آن زمان، مسئول جاده سلیمان بیگ بودم و با چشمان خود شاهد این جنایت بودم. همچنین در این تیراندازیها، یکی از زنان مجاهدین بر اثر برخورد یک گلوله زخمی شد؛ این زن پناهندگی سیاسی در فرانسه را داشت.
پس از اینکه همه سرنشینان اتوبوس کشته شدند، به ما دستور دادند کشتهها را شمارش کنیم، هنگامی که بر سر جنازهها رفتیم، با چشمان خودم دیدم که همه آنان کرد بوده و لباس شخصی پوشیده بودند. مجاهدین خلق در کشتار این افراد از هیچ چیزی ابایی نداشتند. چند نفری در زیر پل خود را مخفی کرده بودند، اما مجاهدین با توپ تانک (ت 55) و «آر.پی.جی» پل را به تیرباران بستند. این افراد نیز هیچ راه فراری نداشتند و مجاهدین به آسانی میتوانستند آنان را دستگیر کنند، اما بهرغم آن که آنها هیچ دفاعی از خود نکردند و بیحرکت بودند، سازمان مجاهدین به آنان یورش برد و همه آنان را به قتل رساند و چند نفری از آنان که زخمی شده بودند و هنوز گلوله در بدن داشتند و در گوشه و کنار خانههای تخریب شده خود را مخفی ساخته بودند، آنان نیز مورد ضربات لگد مجاهدین قرار گرفتند. من با چشمان خود ناظر جنایت یکی از سربازان مجاهدین بودم که از اهالی ایلام بود. این سرباز یکی از کردهای مجروح را زیر ضربات لگد خود گرفته بود و او را کتک میزد. افراد مجروح پس از اهانتها و کتککاریهای مجاهدین، تحویل استخبارات عراق داده میشدند.
خلاصه آن که پس از شمارش جنازهها، به راه افتادیم و در اطراف جاده، شمار دیگری جنازه دیدیم. فرمانده یگانی که من جزو آن بودم، دستور داد با نفربرهایمان روی جنازهها برویم، صدای از هم پاشیدن جمجمه یکی از کشتهشدگان هنوز در گوشم میپیچد؛ این یکی از بدترین فاجعههایی بود که از آن زمان هنوز در یادم زنده است و همواره آزارم میدهد.
پس از این عمل زشت و جنایتکارانه، من گریه سر دادم و به فرماندهام گله نمودم، اما او در پاسخ گفت: این سزای گناهکاران است. من نیز به او گفتم: رفیق عزیز، این بیچارهها برای آزادی سرزمین خود میجنگند. شخص فرمانده هم برای اینکه ناراضیان را ساکت کند، گفت: اینها مزدوران رژیم جمهوری اسلامی ایران بودند و اسکناس 25 دیناری جدید را در جیبهایشان یافتیم.
علوی طالقانی که یکی از فرماندهان مجاهدین بود، دستور داد تا در کنار جاده کفری ـ سلیمان بیگ، گودالی حفر و جنازهها را دستهجمعی در آن دفن کنند.
چند روز پس از این رویداد بود که سعید یزدان پناه، عضو رهبری چریکهای فدایی تلاش کرد در بین مجاهدین و اتحادیه میهنی کردستان صلح برقرار کند.
رهبران کرد اظهار کرده بودند که آنان به مجاهدین کاری ندارند و آنان میتوانند به قرارگاههای خود بازگردند، هدف آنها آزاد ساختن مناطق کردنشین است، اما مجاهدین این پیشنهاد را رد کرده و از آزار و اذیت کردها و حمایت از صدام دست نکشیدند.
سازمان مجاهدین به صدام قول داده بود جاده اصلی کرکوک ـ بغداد را کنترل کند.
در یکی از روزها که روز شنبه بود، در حالی که نمنم باران، باریدن گرفته و همه جا را مرطوب کرده بود، در جاده کفری، یک دستگاه کمپرسی قرمز رنگ به طرف سلیمان بیگ گذشت. همین که راننده کمپرسی دید که این جاده از طرف مجاهدین قطع شده است، تصمیم گرفت بازگردد، اما نتوانست و نیروهای مجاهدین خلق از هر طرف و با همه سلاحها به سوی او شلیک کردند. کمپرسی پر از گلوله خمپاره بود که به سوی پیشمرگان مستقر در توز حمل میکرد. مجاهدین کمپرسی را در سه راهی توز، کفری، سلیمان بیگ متوقف کردند و زمانی که راننده از ماشین پیاده شد، نیروهای مجاهدین به سوی او شلیک کردند. راننده فوراً جان خود را از دست داد و دیگر سرنشینان کمپرسی که عبارت از دو کودک و مردی مسن بودند، پایین آورده شدند و از آنان خواستند تا بر روی زمین دراز بکشند. یکی از این دو کودک، فرزند راننده بود، او با دیدن جنازه پدرش، خود را روی جنازه او انداخت و بیاختیار ناله سر داد. کودک دیگر دوست پسر راننده بود، یک ساعت بعد، نیروهای مجاهدین، کمپرسی و جنازه را به سوی کمپ اشرف بردند. مجاهدین خلق هم چون غنیمتی که از رژیم ایران گرفتهاند، کمپرسی را در نظر میگرفتند. آنان چندین سال از این کمپرسی برای حملونقل مهمات خود استفاده کردند.
در ارتفاعات نزدیک کفری، لشکر 60 برای محافظت از نیروهایی که در سهراهی فوق مستقر بودند، موضع گرفته بودند و در مجموع، تلاش میکردند همه تحرکاتی را که در منطقه روی میدهد، تحت نظر خود بگیرند، زیرا این منطقه، محل رفتوآمد پیشمرگانی بود که برای همکاری رفقایشان به توز و کفری میآمدند. در حدود ظهر، زمانی که آسمان صاف بود، یک نفر کرد تلاش میکرد از راه سلسله کوهپایههایی خود را به شهر کفری برساند، که مورد حمله مجاهدین قرار رفت و فوراً و در همان محل کشته شد. نیروهای مجاهدین نیر سریع بر سر جنازه او رفتند و چون غنیمت جنگی، ساعت و حلقه زنجیر ساعتش را ربودند و در همان جا او را دفن کردند. ساعت 11شب، یکی از فرماندهان نزد من آمد و گفت: کاک جعفر با شما کاری دارد، من میدانستم کاک جعفر، مسئول امنیتی منطقه است و برای اجرای کارهایش در دفتر سلیمان بیگ مستقر شده بود. من با جیپ فرماندهی به پایگاه جعفر رفتم. او در آنجا به من گفت: محمدرضا، شخصی را دستگیر کردهایم، حال میخواهیم سخنان او را برایمان ترجمه کنید. همراه کاک جعفر، وارد یکی از اطاقهای پایگاه شدیم. در آنجا شخصی بدون هیچ زیراندازی در گوشهای از اطاق دراز کشیده بود و لباس نظامی بر تن داشت و غرقه در خون بود. او اصلاً حال سخن گفتن نداشت. کاک جعفر از من خواست از او بپرسم از کجا آمده است و چه ارتباطی با پیشمرگان توز دارد. شخص زخمی در پاسخ گفت: من در ارتش عراق و در نزدیکی شهر کرکوک سرباز هستم و به دلیل این که نمیخواهم کسی را بکشم فرار کردهام و سپس ادامه داد: در فاصله توز و سلیمان بیگ مورد حمله نیروهای مجاهدین خلق قرار گرفتهام.
گفتنی است، با وجود این که او اسلحهای به همراه نداشت، از چندین ناحیه بدن با کلاشینکف زخمی شده بود. این شخص میگفت: من کرد هستم، اما طرفدار هیچ حزبی نیستم و در یکی از روستاهای نزدیک کفری زندگی میکنم. کاک جعفر نیز به من گفت: دروغ میگوید، به او بگویید اگر راست میگوید، چرا از ارتش عراق فرار کرده است تا علیه یاغیان بجنگد؟ اما او تکرار کرد که نخواسته است کسی را بکشد و به همین خاطر بوده که فرار کرده است. هر چند وی از شدت جراحات مینالید، کاک جعفر، کوشش میکرد که او را به پیشمرگان نسبت دهد. بعداً کاک جعفر با نیروهای ارتش عراق تماس گرفت که در سه راهی توز، کفری، سلیمان بیگ بودهاند و شخصی را دستگیر کردهاند.
همزمان درباره شخص دستگیر شده از فرمانده مجاهدین خلق نیز پرسید، ارتش عراق پاسخ داد: کرد فراری وابسته به یگان آنهاست. به این ترتیب، به رغم این که فرد مذکور زخمی و خسته بود، تحویل ارتش عراق شد.
آنچه را که در بالا به آن اشاره کردم، تنها گوشه کوچکی از حوادثی بود که در آن چند روز رخ داد. من خود شاهد همه جنایات مجاهدین نبودهام که علیه ملت ستمدیده کرد، انجام دادهاند، تا اینکه بتوانم میزان جنایات این سازمان را به رهبری مسعود رجوی در زمان جنگ مطرح نمایم، اما همگان میدانند که سازمان مجاهدین خلق، چگونه برای رژیم بعث عراق مزدوری و جیرهخواری میکردند. در واقع، سازمان مجاهدین با قتلعام مردم بیگناه کرد، سکان لرزان دولت عراق را مقتدرتر ساخت.
نوشته شده توسط : علی
فقیهی بر مسند «قاضیالقضات» بلد اسلامی نشسته است که از فقه به اقتصاد مینگرد و از «اقتصاد دولتی» تبری میجوید. سیدمحمود هاشمیشاهرودی میگوید: «در نظام اقتصاد اسلامی بخش خصوصی اصل است و دولت نقش نظارت را ایفا میکند. به دولت اختیاراتی داده شده، اما این اختیارات به معنای تصدیگری دولت نیست.»
این مجتهد پرورشیافته حوزه علمیه نجف و مدرس حوزه علمیه قم نیز در جمع نمایندگان مجلس این دیار، «اقتصاد آزاد» را سازگار با «اصول اسلامی» توصیف کرده و گفته بود: «اقتصاد آزاد آن است که همه اختیارات اقتصادی یا بخش عمده آن در اختیار بنگاههای بخش خصوصی و تعاونی قرار گیرد و دولت فقط نقش هدایتگری داشته و دخالت مستقیم نمیکند. اصول اسلامی با این اقتصاد سازگارتر است.» این رویکرد در زمانی از «سیدالقضات» تشویق و تمجید میشود که دولتی عنان اجرایی را در دست دارد که روی خوشی به اقتصاد آزاد نشان نمیدهد و هموغم خود را بر این روی سکه یعنی «اقتصاد دولتی» متمرکز میکند... .
روزنامه «سیاست روز» دیگر روزنامه هوادار دولت نیز با «فرافکنی» نامیدن اظهارات رئیس قوه قضائیه، خطاب به او نوشت: «لااقل در آن دنیا پاسخگو باشید.»
فردی مورد خطاب قرار گرفته است و او را به دنیای آخرت رهنمون میشوند که او در مکتب صاحب «اقتصادنا» ـ کتابی که نظامی اقتصادی بر آموزههای فقهی را ترسیم کرده است ـ قبای شاگردی به تن کرد. «سیدمحمود هاشمیشاهرودی» شاگرد سیدمحمدباقر صدر، متفکر اسلامی و رهبری مذهبی- سیاسی دهه 50 در نجف است. صدر نه همچون سایر اساتید حوزه که از رساله عملیه و احادیث و روایات بر پارهای از اصول اقتصادی پای فشرد، بلکه مانیفستی اقتصادی از خود به یادگار گذاشت... .
هاشمیشاهرودی «معالمالاصول، مکاسب محرمه و بیع و کفایه» را از سیدکاظم حائری و «مختصرالمعانی» را از سیدنورالدین اشکوری آموخت و نزدیکی این دو استاد به سیدمحمدباقر صدر راه آشنایی او را به استاد هموار ساخت.
آنگونه در این محفل گل کرد که صدر بر گوشه تقریرات او بر وزن دو کتاب مشهور خود یعنی «فلسفتنا» و «اقتصادنا» بر او نام «نابغتنا» گذاشت و او را از میان شاگردانش برگزید تا به درس خارج آیتالله خمینی و آیتالله خوئی برود. این امر از آن جهت صورت گرفت تا نزدیکی صدر به این دو مرجع تقلید را نشان دهد و از اینرو شاهرودی از مقام استادی این دو نیز تملذ کرد.او پس از پایان درس آیتالله خمینی به مباحثه و رفع اشکال نزد این استاد میپرداخت و تقریرات خود را به ایشان نشان میداد. همچنین در پای درس آیتالله خویی به بیان برخی اشکالات میپرداخت و این مرجع تقلید وقت به پاسخگویی برمیآمد تا آنجا که آیتالله صدر در کلاسهای درس خود آن پاسخها را که «سیدمحمود» به او گفته بود، بیان میکرد و مباحثه غیرمستقیم صدر و خویی به واسطه هاشمیشاهرودی نقل میشد و دیگران از آن مباحثات بهره میبردند. شاگرد جوان صدر اندکاندک مشهورترین شاگرد او به حساب آمد و رابطه آنان در مقام «پدر و فرزندی» قرار گرفت... .
شاهرودی همچنین در بهمن 73 طی حکمی از سوی آیتالله خامنهای به عضویت شورای فقهای نگهبان برگزیده شد که تا 23 مرداد 78، همزمان با ریاست او بر قوه قضائیه در این سمت باقی ماند. حضور او در این مقام و همچنین تدریس در حوزه علمیه قم و آشنایی با برخی از اعضای جامعه مدرسین باعث شد تا از او جهت عضویت در جامعه مدرسین دعوت شود... .
در نهایت محمود هاشمیشاهرودی تنها عضو پیگیر این بازنویسی در نظر گرفته شد تا جلساتی را برگزار و این مساله را دنبال کند. او حتی از 10 اردیبهشت 78 تا 19 آذر 79 نایبرئیس اول جامعه مدرسین یعنی مرد شماره دوم این تشکیلات شد.
البته فعالیتهای سیاسی شاهرودی فقط به جلسات جامعه مدرسین محدود نشد، بلکه او در درس خارج فقه و اصول خود گاهی از دنیای سیاست آمیخته به فقه هم حرف و حدیثی ذکر میکرد. در سال76، سخنرانی آیتالله منتظری در 13 رجب بازتابهایی را در پی داشت و علمایی در پی پاسخگویی برآمدند. سیدمحمود هاشمیشاهرودی نیز در درس خارج خود در 28 آبان 76 بدون اشاره به نام فرد یا گروهی فقط به بیان پارهای از نظرات خود بسنده کرد. او در جمع شاگردان خود در دفاع از ولایت فقیه گفت: «به مناسبت مسائلی که اخیرا در کشور مطرح شده و بالاخص صحبتهایی که متاسفانه در حوزه از سوی دوستان جاهل و ناگاه یا از سوی مغرضان مطرح میشود که بعضی از آنها را که من دیدم واقعا خیلی جای تعجب و دارای نکات منفی زیادی است و در حقیقت یک نوع هتاکی است، مخصوصا در شرایط امروز که خیلی حساس است.»
او سپس ادامه داد: «بهترین فردی که امروز میتواند در جامعه ما این پرچم [ولایت فقیه] را به دست گیرد مقام معظم رهبری است... از هر جهت ایشان ثابت کردند که شایستهترین فرد و صالحترین رهبر برای این جامعه هستند.» شاهرودی همچنین به برخی خاطرات مباحثات فقهی آیت الله خامنهای پرداخت و گفت: «بنده مدتهاست در خدمت مقام معظم رهبری در بحثهای فقهی مفصل و بسیار سختی که در مسائل مستحدثه و محل ابتلای نظام انجام میگیرد، حاضر بودهام معمولا در این مسائل مستحدثه فقها هم بحثی را ارائه ندادهاند، یا کمتر ارائه دادهاند.»
او از سوی دیگر در این سخنرانی که هیچگاه متن آن در رسانههای جمعی منتشر نشده بود، دیدگاه فقهی خود را در مورد رابطه ولایت فقیه و رای مردم بیان و اینگونه از تشکیک در ولایت فقیه از سوی برخی اشاره کرد... .
نوشته شده توسط : علی
نوشته شده توسط : علی
مطللب ارسالی:من جوانی هستم همسن انقلاب متولد 1357، دارای مدرک کارشناسی که در سال 1381 فارغ التحصیل شدم بعد از کلی دوندگی و شرکت در انواع و اقسام آزمونهای استخدامی و حتی قبولی در برخی از آنها با اینکه نمره علمی میآوردم ولی از بند «پ» بیبهره بودم، نتوانستم به صورت رسمی کارمند دولت شوم. بالاخره در اواخر سال 85 از صدقه سری دولت احمدی نژاد توانستم ده میلیون تومان وام خوداشتغالی بگیرم و با آن یک کسب و کار و کافینت راهاندازی کنم تا حداقل از بیکاری که تمام زندگیم را سیاه کرده بود، نجات یابم. بالاخره موفق هم شدم ولی اصل ماجرا اینجاست که این وامها قرار بود با بهره کم باشد ولی با بهره 14 درصد اعمال شد حال با کسب و کاری که من دارم هر ماه مبلغ 226000 تومان از بابت اقساط وام به مدت 5 سال باید پرداخت نمایم ولی در عمل با هزینه خود کافینت که حدود 400000 تومان با اجاره و برق و پهنای باند اینترنتی میباشد عملا در ماه باید 626000 تومان کنار بگذارم که بعد از یک ماه کار، عملا میبینم هیچ درآمد و سودی ندارم که خرج زندگی خودم بکنم.
غرض از گفتن این درد دل این بود که بگویم ای کاش من هم مثل همه افرادی که وام خوداشتغالی گرفتند یک قطعه زمین میگرفتم تا الان به دوبرابر و شاید بیشتر میفروختم هم کل وامم را تصفیه میکردم هم کلی سود میکردم. ای کاش دولت تدابیری اتخاذ میکرد تا آنهایی که واقعا با این وامها برای خود کسب و کاری راه انداختند، سود کمتری میپرداختند و آنهایی که با وام های کلان خوداشتغالی برای خود زمین و مسکن خریدند و حتی موجب تورم بیش اندازه شدند، سود بیشتر پرداخت میکردند.
نوشته شده توسط : علی
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام تاکید کرد که پرداخت حق پخش تلویزیونی رقابتهای فوتبال را پیگیری خواهد کرد.
به گزارش ایسنا، مدیران باشگاه پاس همدان و برخی از مسئولان ورزشی این استان که شامگاه روز چهارشنبه با رئیس تشخیص مصلحت نظام دیدار کردند با طرح موضوع حق پخش تلویزیونی رقابتهای فوتبال، خواستار پیگیری این موضع از سوی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام شدندکه به گفتهی سیدکاظم اولیایی، حجتالسلام والمسلمین اکبر هاشمی رفسنجانی نیز بر پیگیری این موضوع تاکید کرده است.
اولیایی گفت: در دیداری که با هاشمی رفسنجانی داشتیم در مورد مشکلات ورزش کشور و خصوصا فوتبال گزارشی را ارائه کردیم و در مورد بحث پرداخت حق پخش تلویزیونی فوتبال نیز مباحثی مطرح شد که رئیس مجمع تشخیص مصحلت نظام نیز بر پیگیری این موضوع تا دست یابی به نتیجه قابل قبول تاکید کردند.
وی افزود: از آنجایی که موضوع پرداخت حق پخش تلویزیونی با طرح در مجلس شورای اسلامی و رد از سوی شورای نگهبان مسکوت مانده است، مجمع تشخیص مصلحت نظام میتواند شرایط را برای پرداخت حق پخش تلویزیونی به باشگاههای فوتبال هموار کند.
همچنین، به گفته اولیایی، حجتالاسلام المسلمین هاشمی رفسنجانی پس از استماع گزارشی از فعالیتهای باشگاه پاس همدان از استقبال عمومی مردم این استان نسبت به بازیهای تیم فوتبال پاس ابراز خرسندی کرده است.
نوشته شده توسط : علی
فؤاد صادقی، مدیرمسئول سابق و عضو فعلی شورای سیاستگذاری «بازتاب» در گفتوگو با «فرارو» درباره تخریب چهرههای مطرح اصولگرا گفت: بحث تخریب چیزی نیست که اختصاص به این دوره مجلس داشته باشد یا مربوط باشد به اصولگراها. متاسفانه به علت فقدان سازوکارهای نهادمند و جامع سیاسی در کشور، یکسری جناحها سعی میکنند با جنگ روانی یا تخریب و یا بداخلاقی سیاسی اهداف خودشان را پیش ببرند که تخریبهای اخیر هم در همان چارچوب هستند، هدف اصلی این تخریبها جلوگیری از ایجاد یک ائتلاف فراگیر در اصولگرایان است؛ زیرا این ائتلاف میتواند بهواقع وزن جریاناتی که خود را پدرخوانده و در واقع لیدر اصولگرایان میدانند را کاهش داده، از نفوذ آنها در جبهه سیاسی کشور بکاهد. در نتیجه این طیف قصد دارد با تخریب سایر گروهها شرایط خود و سردمداری خود را حفظ کند.
ـ طیف مزبور متعلق به چه جناحی از جبهه اصولگرایان است؟ در حال حاضر در اصولگرایان چند گرایش عمده داریم: یک؛ گرایش نزدیک به جامعه روحانیت مبارز تهران و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که این گرایش، زاویه و شکاف محسوسی با حرکتهای افراطی دارد؛ سمبل این گرایش نیز آقای مهدوی کنی و آقای امامی کاشانی و آقای جوادی آملی هستند.
طیف دیگر، مؤتلفه هستند که درواقع حالت میانه طیف روحانیت مبارز و جامعه اسلامی مهندسین هستند.
طیف سوم آقای باهنر و جامعه اسلامی مهندسین هستند که به نوعی سعی میکنند وزن سیاسی خود را حفظ کنند. اینها سعی دارند با دولت تعاملات جدی داشته باشند و هم در مجلس و هم در بدنه جناح راست از جایگاه شاخصی برخوردار باشند.
گروه چهارم جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی است. این گروه قبلا به آقای قالیباف نزدیک بودند ولی اکنون به دولت و آقای باهنر نزدیک شدهاند و در حال برنامهریزی برای انتخابات مجلس و همچنین ریاست جمهوری بعدی هستند.
در نهایت گروه پنجم گروه دولت هستند که بخشی از علمای نسبتا تند جناح راست مانند آقای خزعلی و اقای مصباح و آقای جنتی از این گروه حمایت میکنند.
ـ دلیل این مرزبندی و خصوصا سهمخواهی جامعه اسلامی مهندسین چیست؟
جامعه اسلامی مهندسین قبلا شورای هماهنگی نیروهای انقلاب را در اختیار داشتند. تا انتهای دهه هفتاد و قبل از تغییر آرایش سیاسی کشور آقای باهنر و آقای کردان و آقای رحیمی مدیریت جناح راست را تشکیل میدادند؛ اما اتفاقی که در شورای شهر دوم افتاد و قدرت گرفتن آقای احمدینژاد و طیف آبادگران فضایی جدید شکل گرفت که جمعیت ایثارگران در این فضا خودش را تثبیت کرد و بخشی از مدیریت جناح راست را از آقای باهنر گرفت. در صورتی که پیش از آن، جمعیت ایثارگران وزن خاصی نداشت. حتی تا چهار سال قبل و مجلس هفتم جمعیت ایثارگران وزن خاصی نداشت منتها در جریان مجلس هفتم این جمعیت در بدنه قدرت را در دست گرفت و قدرت آقای باهنر تعدیل شد.
اما در حال حاضر این دو گروه که در میان دولت سه گروه اصلی شورای شش را تشکیل میدهند قصد ندارند این تعدیل ادامه پیدا کند و این سهمی که یک سوم هر کدام دارند این کاهش پیدا کند اینها میگویند بیش از نوددرصد اصولگرایان در سه گروه شورای شش حضور دارد و به خاطر ده درصد باقیمانده نباید ترکیب را به هم زد. گروههای دیگر خودشان را در این سه گروه تعریف کنند. علت این هم آن است که اینها با بزرگنمایی، تصوری غلوآمیز از وجهه و وزن خودشان دارند. و سایر گروههای اصولگرا مانند گروههای نزدیک به آقایان قالیباف، رضایی و لاریجانی بتوانند در ائتلاف فراگیر شرکت کنند.
ـ شما با توجه با شرایط فعلی چشمانداز ائتلاف فراگیر اصولگرایان را چگونه میبینید؟
درباره آینده ائتلاف دو دیدگاه وجود دارد. یکی اینکه آقای مهدوی کنی در روزهای گذشته اظهار داشتند و آقایان رضایی و قالیباف و لاریجانی گفتهاند و آن اینکه به هر قیمت و هزینه ممکن ائتلاف اصولگراها شکسته نشود. یعنی یک نگاه همگرایانه وجود دارد. دلایل آن هم مشخص هست. بحث اصلی امنیت ملی است و اینکه این تشتت و تفرقه باعث کاهش مشارکت می شود و در نهایت بدبینی مردم نسبت به نظام. نگرش دوم اهمیت ائتلاف از لحاظ تشکیلاتی است. تجربه اصلاح طلبان در دوره دوم شوراها اهمیت دوری از تشتت را نشان می دهد. در آن دوره اصلاح طلبان در اوج قدرت بودند و گروه های مختلف این جریان بانهایت تفرقه و تشت ممکن در انتخابات شرکت کردند. نتیجه آن شد که هم مشارکت عمومی افت کرد و هم اصلاحطلبان شکست خوردند. این نشان میدهد که جامعه تشتت را پس میزند. برای همین است که نگرشی که از سوی سه چهره شاخص و جامعه روحانیت مبارز و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و اکثریت اعضای شورای حکمیت پنجنفره اصولگرایان دنبال میشود، دیدگاهی همگرایانه و وحدتگرا است.
اما برخی گرایشاتی که در گروه شش دیده میشود، بر محدود بودن و تحکیم وضعیت فعلی اصرار دارند و خود را 90 درصد و حتی صددرصد اصولگرایان میدانند که اگر به این شکل پیش برود به نظر میرسد همان اتفاقی که برای اصلاحطلبها در شورای شهر دوم افتاد برای اصولگرایان در مجلس هشتم بیفتد. تشتت و تفرقه چشمانداز خوبی را به وجود نمیآورد.
ـ در جبهه اصولگرایان چه طیفهایی تمایل به این ائتلاف دارند؟
تاکنون علائم مثبتی در این زمینه از سوی گروه شش، سه طیف جامعه اسلامی مهندسین، جمعیت ایثارگران و حامیان دولت دیده نشده اما سایر گروهها و همچنین روحانیت بر ائتلاف فراگیر اصرار دارند؛ البته در یک ماه آینده شرایط انتخابات و آرایش سیاسی جناحها مشخصتر خواهد شد.
ـ استدلال مخالفین ائتلاف چیست؟
اینها میگویند بیش از نوددرصد اصولگرایان در سه گروه شورای شش حضور دارد و به خاطر ده درصد باقیمانده نباید ترکیب را به هم زد. گروههای دیگر خودشان را در این سه گروه تعریف کنند. علت این هم آن است که اینها با بزرگنمایی، تصوری غلوآمیز از وجهه و وزن خودشان دارند. درصورتیکه تجربه انتخابات ریاستجمهوری گذشته نشان داد که از چهار کاندیدای اصولگرایی که در صحنه انتخابات باقی ماندند در حال حاضر سه کاندیدا خارج از این گروه هستند و فقط نمایندگان آقای احمدینژاد در گروه شش حضور دارند. بنابراین تصور اینکه نود درصد اصولگراها در این گروه ششنفره هستند تصوری غلوآمیز است.
ـ سوابق گذشته این جریانات در انتخابات گذشته چگونه است؟
آقای باهنر به دلیل آنکه احتمال رأی آوردن خود را از تهران جدی نمیدانست، از کرمان کاندیدا شد. آقای فدایی هم در بین سی نفر منتخب تهران، نفر بیستوپنجم شد. البته با توجه به اینکه در تهران دو میلیون نفر شرکت کردند. و پیشبینی میشود در انتخابات مجلس هشتم این رقم بیش از سه میلیون نفر باشد که با میانگین رأی آبادگران ـ حدود 500 تا 600 هزار رأی ـ در انتخابات بعدی ممکن است رأی نیاورند. اما پیروزیهای پیدرپی در انتخابات باعث خوشبینی مفرط این جریان شده و همان شرایطی که اصلاح طلبان در پنج سال قبل داشتند در نگرش این جریان به وجود آمده که امیدواریم واقعبینی در هر دو جناح جای خود را پیدا کند و خوشبینی و بزرگبینی خاتمه پیدا کند.
ـ درصورتیکه ائتلاف شکل نگیرد آیا ممکن است آقایان رضایی، قالیباف و لاریجانی مستقل شرکت کنند؟
اگر ائتلاف شکل نگیرد گروه شش لیست خود را خواهد داد و آقایان رضایی و قالیباف و لاریجانی نیز لیست جداگانه خواهند داد. هرچند ممکن است مشترکاتی هم در لیستهای مختلف باشد. اما همه تلاشها در شرایط فعلی بر ائتلاف و اتحاد پیش خواهد رفت. تلاش موجهین و روحانیت اصولگرا بر این نکته است. اما در صورت واکنش منفی گروه شش، احتمال فهرستهای جداگانه وجود دارد.
ـ اخیرا رسانهها از احتمال کاندیداتوری آقای رضایی از اهواز خبر داده اند، آیا این اخبار صحت دارد؟
به نظرم این هم جزء همان بداخلاقیهای سیاسی باشد که برخی نمایندگان مجلس و رسانهها برای خبرسازی و اینکه وزنی پیدا کنند این شایعات را مطرح میکنند. هنوز بحث کاندیداتوری آقای رضایی مطرح نشدهاست. اینها نظر خودشان را گفتهاند. آقای رضایی هنوز طرحی برای کاندیداتوری در مجلس ندارند.
نوشته شده توسط : علی
" محمدعلی نجفی" عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی گفت: باید در انتخابات هشتمین دوره مجلس شورای اسلامی انسجام و وحدت ملی را به جهانیان نشان دهیم.
نجفی در گفت و گو با ایرنا با بیان اینکه " نباید مساله بررسی صلاحیتها در انتخابات مجلس هشتم را بزرگنمایی کرد"، افزود:اصلاحطلبان به بهانه بررسی صلاحیت داوطلبان انتخابات مجلسشورای اسلامی نباید خود را از میدان انتخابات کنار بکشند.
وی تاکید کرد که اصلاحطلبان بایداز همه ظرفیتها و توان خود در انتخابات هشتمین دوره مجلس استفاده کنند.
نجفی در عین حال ابراز امیدواری کرد که شورای نگهبان و دستگاه نظارتی انتخابات، شرایط حساس کشور را درک کرده و در بررسی صلاحیتها با توجه بهاین شرایط اقدام کنند.
عضو شورای اسلامی شهر تهران تصریح کرد:از نظر مامساله رد صلاحیتها قطعی نیست و بنابراین همه ظرفیتها را بر اساس صلاحیتهای افراد به کار میگیریم.
وی تاکید کرد : مجلس هشتم باید مجلس مردمی و تخصصی باشد تا بتواند مشکلات واقعی کشور را حل کند.
نجفی با بیان اینکه بایداز تجربیات و اشتباهات گذشته درس گرفت، اظهار داشت : آنچه اکنون در جبهه اصلاحات مورد بحث است ، استفاده از همه ظرفیتها و در کنار آن آگاه کردن مردم نسبت به اهمیت نقش مجلس است.
عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران درباره رویکرد جبهه اصلاحاتدر استفاده از دیپلماتها و وزرای دولت گذشته در انتخابات آتی مجلس ، گفت : هم اکنون بحث این است که از همه ظرفیت گروههای وابسته بهجریان اصلاحاتاستفاده کنیم.
وی تاکید کرد: ما نباید به علت اینکه ممکن است عدهای رد صلاحیت شوند، از وارد کردن چهرههای شناخته شده به میدان انتخاباتی چشم پوشی کنیم.
نجفی گفت: پیشنهاد میکنم همه چهرههای جریان اصلاحات که آمادگی ورود به میدان را دارند، در این انتخابات ثبتنام کنند.
عضو شورای اسلامی شهر تهران افزود:اصلاحطلبان برای تامین امکانات زندگی توام با آرامش و آسایش وارد عرصه انتخابات مجلس شوند.
نوشته شده توسط : علی
فرودگاه مسکو، نمایندگان مجلس ایران را که عازم بلاروس بودند، به توهین آمیزترین شکل ممکن مورد بازرسی قرار دادند.
به گزارش «روسیران»، هیات پارلمانی ایران که در میان آنها برخی اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی نیز حضور داشتند، بهرغم آنکه گذرنامه سیاسی خود را به ماموران دولتی مسکو نشان دادند، با برخورد توهین آمیز آنها مواجه شدند.
ماموران روسی، نه تنها وسایل نمایندگان مجلس ایران را بازرسی کردند، بلکه در اقدامی غیرمتعارف، آنها را وادار کردند تا کمربندها و کفشهای خود را نیز درآورند. روسها سپس کمربندها و کفشهای نمایندگان مجلس ایران را از زیر دستگاه «اشعه ایکس» رد کردند و سپس به این نمایندگان اجازه دادند کفش بپوشند و کمربندهای خود را ببندند.
نوشته شده توسط : علی