: منوي اصلي :
: درباره خودم :
: پيوندهاي روزانه :
: لوگوي وبلاگ :
: لينك دوستان من :
: فهرست موضوعي يادداشت ها :
: آرشيو يادداشت ها :
: موسيقي وبلاگ :
: جستجو در وبلاگ :
سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی واقعی
دولت در سال 67.
نمایشگاه قرآن کریم در تهران افتتاح شد.
ـ آقای صفار، سلام علیکم.
ـ چیزی که عوض داره،گله نداره.
ساعات کاری در تهران تغییر کرد و دیگر صدای خبرگزاری دولت هم درآمد.
جهت یادآوری خاطرات پشت ترافیک صبحها!
سایپا، استقلال تهران را شکست داد.
ـ «به کجا چنین شتابان؟» ناصر از علی پرسید!
یکی از وبلاگهای مدافع احمدینژاددرپارسی بلاگ درباره انرژی رئیسجمهور نوشت: «... یک حدسی زده میشه و آن هم اینه که[احمدینژاد] از انرژی اتمی استفاده میکنه و به همین خاطره که تنها کسی که تونسته این داستان ره به سرانجام برسونه خودشه! »و برای اثبات نظریه خودش تصویر زیر را منتشر کرد.
- دوپینگ اتمی!
تابلو فرش منقوش به تصویر «بانکیمون» به وی هدیه شد.
خزاعی: بان جان میبینی؟ از خودت هم اصلتره.
هند، پس از سهمیهبندی؟!
یک خانواده پر جمعیت.
چرا فکر میکنید این تصویر ساختگیه؟
نگران نباشید. آتشنشانان دقایقی بعد این الاغ را نجات دادند. (عکس از AP)
نوشته شده توسط : علی
در حالی که خبرنگاران پس از دیدار پرسپولیس - راه آهن در انتظار گفتگو با افشین قطبی بودند، وی بازهم از مصاحبه با رسانه ها خودداری کرد.
در فصل جاری مسابقات فوتبال لیگ برتر مسئولان باشگاه پرسپولیس به دلایلی که آن را تعهد به حامی مالی خود عنوان می کنند از حضور افشین قطبی در سالن کنفرانس مجموعه ورزشی آزادی ممانعت به عمل می آورند.
از آنجایی که مسئولان ورزشگاه آزادی به هیچ کدام از تیم ها اجازه گفتگو در خارج از محل های مورد نظر خود را نمی دهند بازهم خبرنگاران مانند دیدارهای اخیر پرسپولیس از گفتگو با سرمربی این تیم بازماندند.
احمدی مدیر روابط عمومی باشگاه پرسپولیس پس از بازی این تیم مقابل راه آهن در جمع خبرنگاران تاکید کرد که مسئولان باشگاه تلاش می کنند تا این مشکل را ظرف هفته جاری به نحوی برطرف کنند تا روز جمعه و پس از دیدار مقابل فجرمقاومت شیراز قطبی در کنفرانس خبری پس از بازی شرکت کند.
در جریان بازی راه آهن - پرسپولیس بارها هواداران تیم مهمان ( پرسپولیس) با سردادن شعارهای برعلیه میثاقیان حرکات وی در کنار زمین را پاسخ می دادند.
دامنه اعتراضات هواداران پرسپولیس در واپسین دقایق بازی به فحاشی نسبت به سرمربی تیم فوتبال راه آهن ختم شد و با الفاظ رکیک وی را خطاب قرار می دادند تا به نوعی به شیوه ارائه بازی تیم راه اهن اعتراض کنند.هواداران اکبرضدفوتبال را به اکبر میثاقیان لقب داده اند.در خارج از ورزشگاه نیز به اتوبوس حامل بازیکنان راه اهن حمله شد.
نوشته شده توسط : علی
بیستوهفتم شهریورماه نوزدهمین سالروز درگذشت محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار است.
زندگی شهریار از زبان دخترش اینگونه روایت میشود: «پدرم، سیدمحمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار در تبریز متولد شده است. پدرش از وکلای درجه یک تبریز و مردی نسبتا متمول بوده که گرسنگان بیشماری از خوان کرم او سیر میشدهاند و فکر میکنم، همین بلندی طبع و بخشندگی پدرم صفاتی بود که از پدرش به ارث برده بود. پدرم ایام کودکی را در قراء خشکناب و قیش قورشان گذرانیده و هیچوقت خاطرات خوشی را که در دهکدههای مزبور داشته، فراموش نکرد. اولین شعرش را در چهارسالگی سروده، آن موقعی بوده که مستخدمشان به نام رویه برای ناهارش آبگوشت تهیه کرده بود و بابا که برنج دوست میداشته، خطاب به رویه (رقیه) گفته است:
رویه باجی؛ باشیمین تاجی / آتی آت آتیه، منه وئرکته (خواهر رویه (رقیه) تاج سر من هستی / گوشت را بده به سگ، به من کته برنج بده)
پدر درباره خاطرات ایام کودکیاش میگوید: «روزی با بچههای محل مشغول بازی بودم، بعد از مراجعت به خانه به درخت بزرگی که در وسط حیاط خانه بود، خیره شده و شروع به خواندن شعر کردم.
سخنان موزونی که نمیدانستم چگونه به مغز و زبان من میآمدند، که ناگهان! پدرم مرا صدا کرد. به صدای بلند پدرم برگشتم. با حالتی تعجبآمیز پرسید: این اشعار را کجا یاد گرفتی؟ گفتم کسی یادم نداده، خودم میگویم. اول باور نکرد؛ ولی بعد از اینکه مطمئن شد، در حالی که صدایش از شوق میلرزید، به صدای بلند مادرم را صدا کرده و گفت: بیا ببین چه پسری داریم!»
یکبار دیگر در هفتسالگی شعر گفته است و آن هنگامی بوده که مانند بیشتر بچهها از حرف مادر خود سرپیچی کرده و به حرف او گوش نداده بود؛ ولی بعدا پیش خود احساس گناه کرده و گفته است:
من گنهکار شدم وای به من / مردمآزار شدم وای به من
در کودکی از محضر پدر دانشمند خود استفاده کرد و تحصیلات مقدماتی را با قرائت «گلستان» پیش او فراگرفت و در همان اوان با دیوان خواجه الفتی سخت یافت. بعد از اینکه تحصیلات متوسطه را در مدرسه فیوضات و متحده به پایان رسانید، در سال 1303 وارد مدرسه طب شد و مدت پنج سال در این دانشکده به تحصیل مشغول بود؛ ولی عشق و روحیه مخصوصش که اصلا با پزشکی، مخصوصا با جراحی سازگار نبود، او را از تحصیل پزشکی بازمیدارد؛ چنانکه خودش میگوید: «بعد از هر عمل جراحی که انجام میدادم، احساس ضعف میکردم و حالم بههم میخورد.»
بعد از ترک تحصیل به خراسان رفته و به دیدار کمالالملک - نقاش معروف - نائل آمد، و شعری نیز با عنوان «زیارت کمالالملک» به همین مناسبت دارد. تا سال 1314 در خراسان بود و بعد از بازگشت از خراسان به کمک دوستانش وارد خدمت بانک کشاورزی شد. در سال 1316 حادثه بسیارناگواری در زندگیاش روی داده و آن مرگ پدرش بوده که خاطره مرگ او را هرگز فراموش نکرد. همزمان با مرگ پدر، مادرش به تهران رفت و پرستاری پسرش را به عهده گرفت و بابا در کنار مادرش، خاطره مرگ پدر را کمکم فراموش میکرده؛ ولی چون سرنوشت اساسا بازیهای عجیبی دارد و به قول بابا «علیالاصول نوابع همیشه ناکاماند»، مدتها بعد برادرش را نیز از دست داده و سرپرستی چهار فرزند او را به عهده گرفته است که کوچکترین آنها چند ماه بیشتر نداشته و مانند یک پدر دلسوز از آنها مواظبت کرده است. آنها نیز محبتهای عمو را هیچوقت فراموش نمیکنند و پدرم در اصل فرقی بین ما و آنها قائل نبود.
بعد از بزرگ شدن بچههای عمویم و موقعی که به اصطلاح دست هر کدام به کاری بند شده و بعد از اینکه پدرم و مادرش را از دست داده، تنها خیاطیای را که در تهران داشته، با وسایلش به بچههای برادرش بخشیده و تنها با یک جامهدان لباسهایش به تبریز آمده و با مادرم که نوه عمهاش محسوب میشده، ازدواج کرده و علت ازدواج نکردنش تا سن 48سالگی، مسئولیتی بود که در مقابل بچههای برادرش داشته؛ چنانکه میگوید: «یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم».
بعد از ازدواج با مادرم در تبریز با شراکت خواهرش، خانهای خریده که در این خانه من بهدنیا آمدم و سپس بعد از گذشت زمانی، خانهای برای خود خریده است. من (شهرزاد بهجت تبریزی ) فرزند ارشد او هستم. تا آنجا که یاد داریم، در تمامی گردشها و یا شب شعرهایی که میرفت ـ حتی رسمیترین آنها ـ مرا همراه خویش میبرد. هنگامی که بدو وردش به هر مجلسی صدای کف زدنها فضا را میشکافت و یا به هر جایی که قدم میگذاشت، مردم دورش را احاطه میکردند، حس کنجکاوی کودکانهام تحریک میشد که او کیست؟ و او را با پدر بچههای دیگر مقایسه میکردم، که چرا برای آنها کسی کف نمیزند؟ یک شبم یادم هست که از یکی از انجمنهای ادبی برگشته بودیم. من در حالی که دودستی پایین کتش را چسبیده بودم، با لحنی کودکانه از او پرسیدم: بابا چرا مردم تو را این همه دوست دارند؟ لبخندی زد، لحظهای چند در چشمانم نگریست، آن حالت نگاه او را تا زندهام، هیچوقت فراموش نمیکنم. بعدا مرا بغل کرد، صورتم را بوسید و مدتی درباره شعر و شاعری با جملات ساده و در حالی که سعی میکرد برای من قابل فهم باشد، توضیح داد. از همان موقع شخصیت او در چشمانم رنگ گرفت و با همان سن و سال احساس کردم با اشخاص عادی فرق دارد. مادر من آموزگار بود و به همین جهت روزها خانه نبود و برای آقا که کارمند بانک کشاورزی بود، اجازه داده بودند که دیگر کار نکند و با خیال راحت بتواند به سرودن اشعارش ادامه دهد. من که بچه بودم، با اینکه خدمتکاری داشتیم و کسی بود که از من مواظبت کند، ولی در غیاب مادرم بیشتر اوقات پهلوی پدرم بودم. موقعی که از بازی خسته میشدم، در آغوش او به خواب میرفتم و او برایم لالایی میخواند. یادم هست در اوقات بیکاری، زمانی که من از بازیگوشی خسته شده و در گوشهای آرام مینشستم، شعرهایی به زبان ترکی که برایم قابل فهم بود، به من یاد میداد و بعد در هر مجلسی در حضور جمع از من میخواست بازگو کنم.
میتوانم به صراحت بگویم که بیشتر از مادرم با او مأنوس بودم و وقتی با او بودم، هیچوقت سراغ مامان را نمیگرفتم. یک روز خوب یادم هست، در حدود ساعت 5 بعدازظهر بود که دیدم بابا لباس پوشیده و از مامان نیز میخواهد که مرا حاضر کند. بابا آن موقع ساعت معمولا از خانه بیرون نمیرفت، با تعجب پرسیدم: بابا کجا میرویم؟ جواب داد: هی، دلم گرفته میخواهم کمی قدم بزنم. بعد دست مرا در دست گرفت و به راه افتادیم. از چند خیابان و کوچه گذشتیم تا اینکه به کوچهای که بعدها فهمیدم اسمش راسته کوچه است، رسیدیم، و از آنجا وارد کوچه فرعی تنگی شدیم. کوچه بنبست بود و در انتهای آن دری قرار داشت کهنه و رنگ و رورفته، و من که بچه بودم، نق میزدم و میگفتم: بابا تو چه جاهای بدی میآیی. بابا به آهستگی جواب داد: «عزیزم داخل نمیرویم و بعد مدتی طولانی – یک ربع یا بیست دقیقه – به در نگاه کرد و فکر میکرد.» شاید گذشته را میدید و یا شاید خود را همان بچهای احساس میکرد که هر روز بیست بار از آن در بیرون آمده و رفته بود. بعد ناگهان به در تکیه داد و قطرههای اشک به سرعت از چشمانش سرازیر شد و شانههایش از شدت گریه تکان میخورد. من لحظاتی مبهوت به او نگاه میکردم؛ ولی انگار اصلا من وجود نداشتم، تا اینکه مدتی بعد آرام گرفت. آه عمیقی کشید و در حالیکه چشمانش را پاک میکرد، گفت: اینجا خانه پدری من است. من مدت چهارده سال اینجا زندگی کردهام. بعد در طول همان کوچه به راه افتادیم و قسمتهای مختلف خانه را از بیرون به من نشان داد. وقتی که به خانه برگشتیم، شعری تحت عنوان «در جستوجوی پدر» سرود، که فکر میکنم یکی از با احساسترین شعرهایی است که به زبان پارسی سروده شده است.
در همان ایام بچگی کتابچه شعر بابا را ورق میزدم و او بدون اینکه مانع شود، فقط مواظب بود که کتابچه را پاره نکنم و با نگاهی محبتآمیز مرا مینگریست. در سنین پایین و مواقعی که به مدرسه نمیرفتم، « حیدربابا» و شعرهایی ترکی را که برایم قابل فهم بود، به من یاد میداد. کمی که بزرگ شدم و سواد خواندن پیدا کردم، خودم کتابچه شعر او را میخواندم و اشعاری را که زیاد دوست داشتم، حفظ میکردم. پدرم معمولا تا پاسی از شب گذشته به عبادت و خواندن قرآن میپرداخت و بعد از فراغت با خواندن کتابهای شعر و بیشتر مواقع با سرودن شعر معمولا تا اذان صبح نمیخوابید؛ مگر مواقعی که واقعا خسته بود. به همین جهت شبها چراغ اتاقش همیشه روشن بود. یادم هست شبهایی که نصف شبی بیدار میشدم و به اتاقش میرفتم. بعضی مواقع او را در حال سرودن شعر میدیدم، که در این حال معمولا اشعاری که میسرود، زیر لب زمزمه میکرد و روی تککاغذی که در دست داشت، مینوشت. نمیتوانم قیافه او را در این حالت تشریح کنم، فقط این را میگویم که کاملا جدا از محیط زندگی در عالم دیگری سیر میکرد؛ به طوری که اگر در این حال صدایش میکردی، انگار از خواب بیدار شده است. وقتی او را در این حال میدیدم، به هیچ وجه دلم نمیآمد که او را از آن حال بیرون بیاورم. ولی مواقعی که به خواندن کتاب مشغول بود، داخل میشدم و او با خوشرویی از من استقبال میکرد و بعد شروع به خواندن جدیدترین شعرش میکرد و بعد از من میخواست که بخوانم، و وقتی اصرار مرا برای نشستن میدید، شروع به صحبت میکرد. از گذشتههایش برایم میگفت، از روزهای سختی که در تهران، دور از خانواده گذرانیده، از عشق و از ناکامیهایش و اینکه چگونه کسی را که به حد پرستش دوست داشته، از دست داده و من با شور و اشتیاق گوش میکردم. یادم هست چندینبار ضمن صحبت کردن با او، بدون اینکه گذشت زمان را احساس بکنم، متوجه شده بودم که هوا روشن میشود. بابا با عجله به خواندن نماز صبحش مشغول میشد و من نیز اتاق را ترک میکردم.
چندی بعد از تولد من با اختلاف سن سه سال، خواهرم (مریم) و دو سال بعد، برادرم (هادی) بهدنیا آمد. مواقعی که دورش جمع میشدیم و بچهها از سر و گوشش بالا میرفتند، ضمن اظهار محبت به ما، برای هر کدام شعرهایی میگفت؛ چنانکه برای خواهرم مریم در سن دوسالگی، بر وزن «حیدربابا» گفته:
حیدربابا جنقلی مریم گوزهل دی / هیچ بیلمیرم، غزالدی یا غزل دی
گوللراونون ایا قنیدا، خزهل دی / دود اقلاری، شرینلیقدان، شاقیلدار
گوزهل کهلیک اونی گورسه ققیلدار (حیدربابا مریم کوچولو خیلی قشنگه / هیچ نمیدانم مریم غزال است یا غزل است / گلها زیر پای او مثل برگ پاییزی ریخته شده است / لبهایش از شیرینی شاد و خندان است / اگر کبک او را ببیند، به صدا درمیآید)
و یا برادرم هادی را بغل میکرد و ضمن بوسیدنش میگفت:
منیم اوغلوم هادی دی / هادی انون آدی دی / میوه لرین دادی دی (هادی پس من است / اسم پسر من هادی است / مثل میوه شیرین و بامزه است)
در زندگانی خصوصی، آدمی بسیار بخشنده بود. غیر از کمکهای مالی، وسایل شخصیاش را نیز میبخشید. قلبی رئوف و مهربان داشت. بسیار احساساتی و حساس بود و خیلی زود تحت تأثیر قرار میگرفت. از مرگ دوستانش خیلی متأثر میشد؛ چنانچه وقتی مرگ صبا دوست نزدیکش را به وی اطلاع دادند، اشک در چشمانش جمع شد. معمولا بعد از اتمام هر شعر دوست داشت که اعضای خانواده دورش جمع شوند تا شعرش را بخواند. او هیچ کینهتوز نبود. مادیات برایش هیچ ارزشی نداشت. معمولا غرق در افکار خود بود و با عالم خارج چندان کاری نداشت. در تهران و در موقعی که تنها بود، دوستی به نام آقای زاهدی داشت که بهترین مونس او بود و همین آقای زاهدی تعریف میکند «روزی سرزده وارد اتاق شهریار شدم و او را دیدم که با حالتی پریشان چشمانش را بسته و به حضرت علی (ع) متوسل شده است. تکانش دادم و پرسیدم این چه حال است که داری؟ و او بعد از چند نفس عمیق کشیدن با اظهار قدردانی گفت: تو مرا از غرق شدن نجات دادی. گفتم: انسان که توی اتاق خشک و بیآب غرق نمیشود. شهریار کاغذی به من داد که دیدم اشعاری سروده که جزو افسانه شب به نام سمفونی دریاست». بعدا خود بابا توضیح داد آنچنان دریا را در خیالم مجسم کرده بودم که احساس میکردم غرق میشوم. آری او موقع گفتن شعر، اینچنین تحت تأثیر خیالش واقع میشد. به موسیقی آشنایی داشت و زمانی نیز سهتار مینواخت؛ ولی از وقتی به تبریز آمده بود، این کار را کنار گذاشته بود. دلخوشیاش بیشتر یاد یاران قدیم و لحظاتی بود که با آنها داشته؛ چنانکه خودش میگوید:
به پیری آنچه مرا مانده است، لذت یاد است / دلم به دولت یاد است، اگر دمی شاد است
پدرم بسیار پاکدل و ساده بود و اگر کسی به کمک نیاز داشت، تا آنجا که برایش مقدور بود، از کمک به او دریغ نداشت. موقع شعر خواندن، قیافهاش همراه با موضوعات شعری، تغییر میکرد و گاهی دیده میشد که در مواقع حساس شعری، اشک در چشمانش جمع میشود و بغض گلویش را میگیرد و شنونده را بسیار تحت تأثیر قرار میدهد. در موقع عصبانیت و موقعی که خلافی از بچهها سر میزد، سعی میکرد حتیالمقدور عصبانیتش را فرونشاند و یا اگر عصبانی میشد، به فاصله خیلی کم دوباره در قالب یک پدر مهربان درمیآمد و با محبت بیش از اندازه، جبران عصبانیتش را میکرد.»
پینوشت: این مطلب از کتاب «از بهار تا شهریار» تألیف حسنعلی محمدی نقل شده است.
نوشته شده توسط : علی
به بهانه تعطیلی مراسم مذهبی در ادارات در ماه رمضان
کاهش ساعت کاری در ماه رمضان که در سال جاری به تصویب دولت محترم رسید، شاید از جهاتی قابل دفاع باشد و البته ایراداتی هم دارد؛ از جمله این که با این روش، میان کارمندان دولت با کارگران بخش خصوصی و یا حتی بخشی از این کارکنان با بخشهای دیگر همچون افراد شیفت کار ادارات و نیروی انتظامی و... تبعیض پدید آمده است که اگر دولت محترم، خود را ملتزم به اجرای عدالت بداند، لازم است با راههایی همچون پرداخت اضافه کار و تشویقات دیگر، این تبعیض را جبران کند، چرا که منطقی نیست در یازده ماه از سال، عدالت کاری در ادارات برقرار باشد، اما درست در ماهی که ماه رحمت و مغفرت و عدالت علی (ع) است، چنین بیعدالتی آشکاری رخ دهد! تبعیضی که حتی اگر کارکنان و کارگران مورد تبعیض واقع شده به آن راضی باشند، قطعا خانواده ایشان، چنین چیزی را نخواهند پذیرفت؛. امری که با توصیههای اخلاقی به مراعات حال این گونه کارکنان از سوی کارفرما و امثال آن، جز احساس تبعیض بیشتر هیچ ارمغانی به همراه ندارد و قطعا دولت اسلامی، دولت تک تک افراد جامعه است، نه تنها دولت کارمندان خود.
صرف نظر از محاسن و معایب این تصمیم، ممنوعیت برگزاری مجالس مذهبی در وقت اداری، به ویژه «کلاس قرآن» در این ماه، موضوع دیگری است که در این یادداشت، به آن خواهیم پرداخت؛ امری که تقریبا از آغاز انقلاب تاکنون ـ دستکم در این ماه ـ اعمال نشده بود، اما در دولت نهم، حادث شد و یک روز مانده به آغاز ماه مبارک رمضان توسط سخنگوی دولت، این ممنوعیت از رسانه ملی به دستگاههای دولتی ابلاغ شد:
وی (الهام) با اشاره به این که در ماه مبارک رمضان، معمولا ادارات و نهادها در محل کار خود، برنامههای مذهبی اجرا میکنند، تصریح کرد: بنا بر تصمیم دولت، همه برنامههای مذهبی در ادارات، باید پیش از ساعت نه و آغاز کار برگزار شود و در ساعت کار، نباید هیچ برنامهای اجرا شود. (فارس 21/6/86)
ماه رمضان ماه خودسازی و توشهگیری معنوی است و هر کس باید به تناسب حال خود از آن بهرهای ببرد.
بخش عمدهای از خوراک فکری و عقیدتی و سیاسی قشر عظیم کارمندان دولت و خانواده ایشان، در کلاسها و مراسمهای مذهبی، به ویژه در ماه مبارک رمضان توسط روحانیون تأمین میشد. از طرفی، این امری ثابت شده است که به هر میزان، فرد به آموزههای دینی آشنایی و تقید عملی داشته باشد، در احساس وظیفه و وجدان کاری او نیز مؤثرتر خواهد بود و به تعبیری، خروجی کیفی و کمی کارش بهتر خواهد شد.
پیشینه
بحث برگزاری مراسم و کلاس در وقت اداری، سالهاست که مطرح است و همواره مواضع متفاوتی دستکم در عمل در پی داشته است، اما آنچه معلوم و مشهود است، آن که عملا ادارات دولتی، بخشی از وقت اداری را صرف برگزاری کلاس و مراسمهایی میکردند که به نمونههایی از آن اشاره میکنم:
1ـ حضور کارکنان محترم دولت در مراسم ترحیم همکاران یا بزرگان و مشابه آن در ساعات اداری؛
2ـ سخنرانی برخی از مدیران و مسئولان دولتی در مناسبتهای مذهبی و مشابه آن در خارج از اداره متبوع؛
3ـ برگزاری مراسم ادعیه؛
4ـ برگزاری کلاس قرآن؛
5ـ برگزاری کلاسهای اخلاق؛
6ـ نماز جماعت ظهر و عصر؛
7ـ سخنرانی یا احکام بینالصلاتین؛
8ـ حضور وزرا یا معاونان ایشان در استانها و سخنرانی در جمع کارکنان در اوقات اداری؛
9ـ حضور مدیران استانی در اوقات اداری در شهرستان و ایراد سخنرانی و...؛
10ـ برگزاری جشنوارهها، جنگها و اعیاد؛
11ـ و دیگر موارد مشابه.
* صرف وقت اداری در غیر امور اداری از منظر شرع مقدس
به فتوای برخی مراجع عظام، از جمله رهبر انقلاب، تصرف در ساعات اداری و انجام امور غیر اداری، حرام و موجب ضمان شرعی است:
در فتوای رهبر انقلاب در استفتاء چگونگی برگزاری ادعیه و زیارت و کلاس قرآن در اوقات اداری آمده است:
«کارکنان در ساعات اداری باید آماده کار اداری باشند و جلسات مزبور را در غیر وقت اداری تشکیل دهند» (بازتاب 9/12/85 ).
* صرف وقت از منظر عرف و جامعه
کسانی که به دلایلی برای رفع مشکل خود به ادارات دولتی مراجعه میکنند، سقف کاری ادرات را دستکم هفت ساعت حساب و وقت خود را با آن تنظیم میکنند، اما بسیار دیده شده که ارباب رجوع از حضور یک مدیر برای کلاسداری یا سخنرانی یا شرکت وی و کارمندانش در مراسم یا نماز جماعت، در ساعت اداری گلایه و اظهار نارضایتی نمودهاند.
* تصرف در وقت اداری از دیدگاه قانون
در بررسی قوانین موجود، هیچ اشارهای به مجوز برگزاری این گونه امور در وقت اداری دیده نمیشود، هرچند بعضا دستورالعملهایی برای برگزاری آنها هست. از دیگر روی، در بسیاری از ادارات دولتی، بخشهایی هستند که متکفل ارتقای معنوی و دینی کارکنان شدهاند و در بسیاری از همین ادارات، این امر خلاصه شده به تشکیل کلاس و مراسم و برگزای جلسه و نماز و امثال آن و برای این امور بودجههایی زیادی هم در نظر گرفتهاند؛ بخشهایی چون دفاتر نمایندگی ولی فقیه در ادارات، همچون کمیته امداد، جهاد سازندگی، مسکن و شهر سازی و یا بخشهای فرهنگی وابسته به دولت همچون واحدها و معاونتهای فرهنگی، آموزش عقیدتی... و معمولا مسئولان این بخشها نیز روحانیاند.
با این مقدمات برگزاری مراسمهای در وضعیت کنونی، وجهه شرعی و قانونی ندارد و در این که باید زودتر از این به این موضوع توجه میشد، بحثی نیست، اما با توجه به شعارهای متشرعانه دولت و رویه جاری تا پیش از ماه مبارک رمضان و عدم برنامهریزی قبلی توسط مسئولان فرهنگی برای برنامههای جایگزین، اقدام ناگهانی دولت در تعطیلی مراسمهای مذهبی در ماه مبارک، باعث تعجب بسیاری از مسئولان فرهنگی و کارکنان متشرع ادارات شده است، چرا که ناباورانه دیدند دولت اصولگرا به جای آن که کاری کنند که آن منع شرعی و قانونی برداشته شود، به رغم آن که در ماه مبارک رمضان معمولا مراجعات مردم به ادارت و نهادهای دولتی کمتر است و کارکنان فراغت بیشتری برای این گونه جلسات دارند؛ منعی که در یازده ماه از سال و با حجم کاری بالای ادارات اجرایی نشده بود، اینک به یک باره لازمالاجرا شد و مراسمهای مذهبی که از مهمترین آنها، کلاس قرآن و تفسیر آن بود، در ادارات ممنوع شد و عجیب آنکه این تصمیم هنگامی گرفته شد که بیش از دو ساعت از وقت اداری کارکنان حذف و عجیبتر آن که اعلام شد: کاهش ساعات کاری در ماه رمضان، به دلیل ایجاد فضای معنوی در این ماه صورت میگیرد و حال آن که اگر واقعا قصد ایجاد روحیه معنوی در جامعه بود، راههای دیگری برای عملی شدن آن وجود داشت؛ از آن جمله:
1ـ میتوانست از آغاز به جای دو ساعت و نیم کاهش کار، نیم ساعت کمتر تقلیل داده و این نیم ساعت را ویژه امورات دینی و کلاسهای قرآن میکردند که در آن صورت هم مردم و هم کارکنان، با جان و دل میپذیرفتند و عوض این که ممنون دولت شوند، ممنون ماه مبارک رمضان و مراسم مذهبی میشدند و فضای معنوی نیز در جامعه ایجاد میشد؛ کاری که اگر اکنون بخواهد انجام دهد، دیگر پذیرشی میان کارکنان و مردم نخواهد داشت.
2ـ دولت محترم میتوانست از پیش برنامهریزی کند و به جای توصیه اخلاقی به برگزاری جلسات پیش از ساعت اداری، با اعلام این مطلب، تشویقهای خوبی نیز برای کسانی که در این برنامهها شرکت میکنند، در نظر بگیرد.
3ـ نیز میتوانست به جای توصیه صداوسیما به پخش برنامههای مذهبی و شاد، با یکی از شبکهها هماهنگ شود و برنامههای ویژهای را برای کارمندان که به گفته سخنگوی دولت، قشر عظیمی از جامعه را در بر میگیرند، تدارک ببیند و سپس با استفاده از همان اهرم تشویق هم کارمندان و هم خانواده ایشان را پای تلویزیون بنشاند تا فضای واقعی ـ نه شعاری ـ معنوی در جامعه سایه اندازد.
به هر حال، دولت اسلامی همان گونه که به گفته آقای الهام (با استناد به قانون اساسی) برای ایجاد زمینه رشد مذهبی، چنین کاری را انجام داده، قطعا با همین استناد، وظیفه دارد کارمندان خود را نیز در امور دینی و مذهبی رشد دهد و قطعا بالا بردن بینش سیاسی و اعتقادی این تعداد کارمند، نقش بسزایی در ارتقای معنویت در جامعه و هم تقویت وجدان کاری آنان دارد.
* لزوم اقدام عاجل دولت در «ساماندهی امور مذهبی ادارات»
جامعه ما و به دبنال آن، جامعه کارمندی، یک جامعه متشرع و مذهبی است و از آغاز انقلاب تاکنون نیز عادت کردهاند به مناسبتهای گوناگون به احیای مناسبتها اقدام کنند و همواره روحانیت در این امور پیشقدم بوده است.
ـ کدام مسلمانی میپذیرد محرم بیاید و در اداره متبوعش به یاد امام حسین (ع) دستی بر سینه نزند؟!
ـ کدام کارمندی میپذیرد ولادت علی و فاطمه و حسین و مهدی (عج و علیهم صلواتالله) بیاید و او صدای مولودی خوانی و ذکری از مناقب ایشان را نشنود و به شادی دستی بر دست نزند؟!
ـ کدام کارمندی میپذیرد ماه رمضان بیاید و با صوت خوش قرآن و صدای دلنشین واعظی خوش سخن، دل خود را صیقلی ندهد؟!
ـ و چه کسی است که انکار کند برگزاری این گونه مراسمهای در اداره، به کارمندان روحیه دوچندان برای کار و شور و نشاط بهتر خواهد بخشید؟!
دستکم ماه مبارک رمضان که خمیر مایه معنویت و همچنین مایه وحدت میان امت اسلام، به ویژه شیعه و سنی، از جمله در ادارات است، باید به نحو مطلوب و از منظر بهرهگیری حداکثر معنوی مورد توجه دولت و مسئولان قرار گیرد.
متأسفانه، به نام دین مظلوم، همواره افراط و تفریطها بوده است؛ در دولت اصلاحات با این استدلال که هر معلمی باید خودش یک معلم پرورشی باشد، با استدلال ایجاد انگیزه مذهبی در همه معلمان، معاونت پرورشی حذف میشود و در حاکمیت اصولگرایان نیز با این استدلال که وقت ارباب رجوع در ماه مبارک رمضان نباید گرفته شود و به بهانه ایجاد زمینه ارتقای معنوی، به یک باره همه برنامههای مذهبی تعطیل و قصد هر دو تفکر نیز رونق اعلام میشود.
با این وصف، به دلیل وجود مراکز فرهنگی متعدد در ادارات و نهادهای دولتی ـ که در بالا به آنها اشاره شد ـ و عطش طبیعی که میان کارکنان دولت برای این گونه امور وجود دارد، بهتر است به همراه حذف برنامههای غیرضرور و نظارت جدی بر عمل به آن، دولت محترم به بررسی پیشنیازهای فرهنگی دینی سیاسی و عقیدتی کارکنان خود همت گمارد و همان گونه که برای دیگر مهارتهای کاری و اداری، کلاسها و جلساتی را رسما منظور میدارد، به ساماندهی و قانونی کردن این امور در ادارات نیز مبادرت کند و به صورت شفاف و روشن؛ مثلا نیم ساعت در هر روز یا در چند روز کاری هفته را به این امر اختصاص دهد و برای مقبولیت عمومی و عدم تأثیر منفی بر جامعه، این ساعات را جزو ساعات کار رسمی به شمار نیاورند.
اگر دولت محترم به عنوان کارفرما، مجاز باشد دو ساعت و نیم از کار را در ماه مبارک کاهش دهد و شبهه شرعی نداشته باشد، قطعا میتواند رسما دقایقی از روز را به آموزههای مذهبی در طول سال اختصاص دهد و شبهه شرعی نیز پیدا نخواهد کرد. در غیر این صورت، بیم ان است، همان گونه که در سالهای اخیر به بهانههای گوناگون، برخی از چهرههای روحانی ـ از مجرای غیر قانونی و اخلاقی ـ مورد حمله و توهین و طرد جناحهای گوناگون سیاسی واقع شدهاند، این گونه اقدامات نیز بهانه دست برخی شده و از فردا موضوع حذف روحانیت از ادارات و نهادها مطرح شود؛ روحانیتی که بزرگترین وسیله تبلیغیاش، همین جلسات انس با قرآن و تفسیر آن و بیان احکام و عقاید و اخلاق و... در میان جامعه از جمله ادارات است و بدون روحانیت اصیل و متعهد، تبلیغ اسلام دیگر ممکن نخواهد بود، همانگونه که امام راحل (ره) بارها تز «اسلام منهای روحانیت» را باطل اعلام کردند.
با گفتن این جمله معترضه، به هیچ روی در صدد تقدیس روحانیت نبوده و منکر آن نیستیم که چه بسا برخی از روحانیون، دچار لغزشهایی باشند، اما تأکید حضرت امام (ره) بر آن بود که با این انحرافات نه با دید اغماض، بلکه اتفاقا با شدت و حدت، باید از مجرایی به نام «دادگاه ویژه» برخورد شود، ولی متأسفانه، به تازگی برخی به نام دینمداری هم خود تفهیم اتهام میکنند، هم حکم صادر میکنند و شاید اگر مجال یا توان آن را داشتند، خود نیز حکم را اجرا میکردند و به تازگی نیز دولت محترم با ممنوعیت برگزاری جلسات در ادارات، توسط این قشر معنوی، برخوردی نرم و توجیهناپذیر با اقدامات فرهنگی این صنف را در پیش گرفته است. یقینا روحانیت بدون ابزار تبلیغی؛ یعنی روحانیت منهای روحانیت و اسلام منهای روحانیت نیز اقداماتی از این دست و موارد مشابه همچون اعلام مجوز به حضور در ورزشگاهها برای بانوان و سپس پس گرفتن آن با مایه گذاشتن از علما و مراجع، همچنین تخریب بزرگان نظام و مرجعیت، مواردی است که جز تخریب جایگاه روحانیت و سپس تخریب باورهای دینی، دستاوردی در پی نخواهد داشت، هر چند به نیت خیرخواهانه! صورت گیرد.
به هر حال، به نظر میرسد آنچه در شعارها و رویه مذهبی جناب رئیسجمهور دیدهایم، با آنچه برخی از منسوبان به دولت یا مشاوران فرهنگی و رسانهای و تبلیغی در پیش گرفتهاند، کاملا متفاوت، بلکه متضاد باشد، به ویژه که دولت کنونی، مدعی اصولگرایی و تشرع است و این گونه اقداماتش، تأثیر مستقیمی در ریزش یا رویش یاران انقلاب و اسلام در پی خواهد داشت.
نوشته شده توسط : علی
دادگاه عالی ورزش ، باشگاه پرسپولیس ایران را به پرداخت 190 هزار یورو محکوم کرد.
به گزارش شبکه خبر، در پی شکایت رافائل بازیکن فصل گذشته پرسپولیس به فیفا درباره مطالباتش از این تیم، فدراسیون بین المللی فوتبال این مسئله را به دادگاه عالی ورزش ارجاع داد که این دادگاه نیز با ارسال نمابری به باشگاه پرسپولیس اعلام کرد این باشگاه باید مبلغ 190 هزار یورو به عنوان خسارت به رافائل و آژانس نقل و انتقال این بازیکن بپردازد.
بر اساس این رای ، باشگاه پرسپولیس باید 55 هزار یورو به رافائل و 135 هزار یورو به شرکت مسئول انتقال این بازیکن نیجریهای بپردازد.
دادگاه عالی ورزش همچنین اعلام کرد : در صورتی که تیم پرسپولیس هرچه سریع تر مبلغ 190 هزار یورو را نپردازد ؛ باید با کسر 6 امتیاز از این پس در دسته اول بازی کند .
نوشته شده توسط : علی
شرکت آمریکایی مایکروسافت، به پرداخت یک میلیارد یورو غرامت به کمیسیون اروپا محکوم شد.
به گزارش شبکه خبر به نقل از یورونیوز،دادگاه اروپا مایکروسافت را به نادیده گرفتن راهبردهای تجاری اتحادیه اروپا متهم کرد .
کمیسیون اروپا اعلام کرده است همه شرکت های فعال در اروپا باید در چارچوب قوانین این اتحادیه تجارت کنند.
نوشته شده توسط : علی
در حالی که سخنگوی شورای شهر تهران گفته است که تا تصمیمگیری نهایی، آرمهای طرح ترافیک سال 85 معتبر بوده، اما آرمهای جدید اعتبار نخواهند داشت، مدیرعامل سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران بار دیگر تاکید کرد که با توجه به توزیع آرمهای جدید، هر دو آرم جدید و قدیم تا 31 شهریور ماه اعتبار دارد، آرمهای قدیم از اول مهر ماه فاقد اعتبار میشوند و بعد از آن برای ورود به طرح ترافیک آرمهای جدید معتبر است. بر اساس تبصره 2 ماده 2 آییننامه اجرایی تبصره ماده 6 قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا مصوب سال 1381 هیأت وزیران هرگونه سیاستگذاری و اتخاذ تصمیم در خصوص تعیین محدوده، ساعات محدودیت، تعداد و نوع خودروهای آرمدار و مجاز و مدت اعتبار و نوع مجوز تردد و امثال آن در تهران بر عهده شورای عالی هماهنگی ترافیک شهرهای کشور و تصویب وزیر کشور و در شهرهای دیگر بر عهده شورای هماهنگی ترافیک استان است.
همچنین بر اساس ماده 3 همین آییننامه، عبور و مرور وسایط نقلیه مجاز در محدوده و ساعات ممنوعه که مطابق تبصره ماده 2 تعیین میشود، منوط به اخذ مجوز از سوی شهرداری مربوطه است.
بدین ترتیب و در حالی که بر اساس روال معمول همه ساله برچسبهای جدید طرح ترافیک از اول مهرماه اجرایی میشود، سخنگوی شورای شهر تهران با بیان این که فرمانداری تهران همچنان نسبت به نرخهای آرمهای طرح ترافیک سال 86 معترض است، گفت: تا تصمیمگیری نهایی آرمهای طرح ترافیک سال 85 معتبر خواهد بود، اما آرمهای جدید اعتبار ندارند.
دانشجو، سخنگوی شورای شهر تهران روز یکشنبه افزود: فرمانداری تهران تاکید دارد که نرخ آرم طرح ترافیک باید مراحل قانونی را طی کند و مصوبه شورای شهر تهران را داشته باشد. بنابراین فرمانداری تهران، علاوه بر نرخ آرم طرح ترافیک، نسبت به طی نشدن مسیر قانونی نیز معترض است و تا زمانی که این اعتراض فرمانداری رفع نشده و تصمیمگیری نهایی انجام نشود، تنها آرمهای سال 85 معتبر خواهند بود.
در حالی که بر اساس تبصره ماده 3 آییننامه اجرایی تبصره ماده 6 قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا بهای مجوزهای صادره (آرمهای طرح ترافیک) توسط سازمان حمل و نقل و ترافیک تعیین میشود، جالب است که دکتر دانشجو گفته با توجه به این که نرخ آرم طرح ترافیک از دسته عوارض به شمار میرود، لذا طبق قانون، شورای شهر تهران نمیتواند بدون لایحه شهرداری نسبت به میزان آن تصمیمگیری کند.
وی تاکید کرده است که اگر شهرداری تهران کمک شورا را برای حل مشکل آرمهای طرح ترافیک میخواهد، باید به طور رسمی، تقاضای خود را طی لایحهای به شورا ارائه کند و شورای شهر تهران آمادگی دارد، به محض دریافت این لایحه تصمیمگیری لازم را انجام دهد.
دانشجو در خصوص نرخ آرمهای طرح ترافیک گفته است که نرخ آرم طرح ترافیک سال 81 دارای مصوبه شورا بوده و از آن سال به بعد افزایش این نرخ شیب ملایمی را طی کرده است، اما امسال افزایشها شیب منطقی نداشته و این اعتراضات را در پی داشته که باید مورد بررسی قرار گیرد.
این اظهارات متفاوت در حالی عنوان میشود که بر اساس آخرین توافقات فرمانداری، شهرداری و شورای شهر تهران طبق آنچه خود مسؤولان اعلام کردند: آرمهای جدید طرح ترافیک اعتبار خواهند داشت؛ اما چندی بعد، علیرغم این توافقات بار دیگر اختلاف نظرها شکل گرفت. در این شرایط، باید پرسید تکلیف دارندگان آرمهای جدید چه خواهد شد و نکته مورد تاکید آن که مردم نباید هزینه اختلاف نظرها را بپردازند.
در این باره، دانشجو در پاسخ به «تحمیل هزینه مشکلات به مردم در پی اختلاف شورا، شهرداری و فرمانداری» گفت: دارندگان آرمهای طرح ترافیک سال 85، ثابت هستند و مشکلی برای ورود به طرح ندارند، تنها 7 تا 8 درصد متقاضیان جدید طرح ترافیک هستند که برای جلوگیری از ایجاد مشکل برای آنها نیز باید شهرداری به شورا لایحه دهد تا مشکل رفع شود.
در این حال دکتر صفارزداه، مدیرعامل سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران در خصوص نامعتبر بودن آرمهای جدید گفت: مگر میشود آرم، چاپ و توزیع شود و بعد گفته شود که آرم نامعتبر است. این به معنای آن است که ما آرم نامعتبر توزیع کردیم!
مدیرعامل سازمان حمل و نقل و ترافیک شهرداری تهران خاطرنشان کرد: آرمهای جدید طبق روال قانونی اعتبار داشته و دارندگان این آرمها در صورتی که توسط پلیس جریمه شوند، میتوانند بر اساس قانون شکایت کنند.
سردار هاشمی، رییس پلیس راهنمایی و رانندگی تهران بزرگ نیز در خصوص اعتبار آرمهای جدید به ایسنا گفت: هنوز در این خصوص چیزی به ما ابلاغ نشده است.
وی افزود: دارندگان آرمهای قبلی همچنان میتوانند تا31 شهریور ماه در محدوده طرح تردد کنند.
ایسنا بررسی کرد: تناقض قانونی مشهود است
اگرچه بر اساس تبصره ماده 3 آییننامه اجرایی تبصره ماده 6 قانون نحوه جلوگیری از آلودگی هوا مصوب سال 1381 هیأت وزیران، بهای مجوز صادره آرم طرح ترافیک باید توسط سازمان حمل و نقل و ترافیک تعیین شود، اما از آن جا که نرخ آرم طرح ترافیک، از دسته عوارض به شمار میرود و بر اساس قانون مجلس، تعیین عوارض بر عهده شورای شهر است، لذا در این باره تناقض قانونی مشهود است که در این راستا دولت باید آییننامه خود را اصلاح کند.
هرگونه سیاستگذاری و اتخاذ تصمیم در خصوص تعیین محدوده، ساعات محدودیت، تعداد و نوع خودروهای آرمدار و مجاز و مدت اعتبار و نوع مجوز تردد و امثال آن در تهران بر عهده شورای عالی هماهنگی ترافیک شهرهای کشور است.
نوشته شده توسط : علی
نوشته شده توسط : علی
نوشته شده توسط : علی
هشتمین جلسه بازپرسی غلامحسین کرباسچی، مدیرمسوول روزنامه توقیف شده «هممیهن» در شعبه دوم بازپرسی دادسرای کارکنان دولت برگزار و برای وی قرار کفالت صادر شد.
محمود علیزاده طباطبایی در گفتوگو با ایسنا با بیان این مطلب اظهار داشت: در این جلسه چهار مورد از اتهامات سابق که پیش از این در جلسات گذشته بازپرسی مطرح شده بود، تفهیم و آخرین دفاع از موکل اخذ شد و در مورد این چهار اتهام برای غلامحسین کرباسچی قرار کفالت صادر شد.
وی با بیان اینکه موکل در جلسه بازپرسی در پاسخ به سوالات بازپرس درخصوص موارد اتهامی به دفاع از خود پرداخت گفت: فکر میکنم دوشنبه هفته آینده آخرین جلسه بازپرسی برای رسیدگی به این پرونده باشد.
علیزاده طباطبایی یادآور شد: پیش از این نیز برای غلامحسین کرباسچی سه مورد قرار کفالت صادر شده بود.
نوشته شده توسط : علی